اگر بدانیم عاقبت سر و کار همه مان، همه همه همه مان، به این چند ده نفر می افتد، شناختنشان برایمان جالب می شود. دلمان می خواد ببینیم کسی که آخرین خدمت را بهمان در دنیا می کند کیست و چه طور روزگار می گذراند...
درباره شان کم نوشته نشده. هر از گاهی یک سایت، نشریه، مجله و روزنامه به بهانه ای می رود سراغشان و از زندگیشان، خاطراتشان و روحیاتشان برایمان می نویسد و یادمان می آورد یک گوشه از این شهر چند آدم به شغلی حساس مشغولند و فردا یا پس فردا، میزبان تک تکمان می شوند.
هر کدامشان یک مخزن پر از حرفند. یک سوله بزرگ از خاطرات و نگفتنی ها که هر چقدر هم گفته و نوشته شده باشد، باز هم چیز جدیدی برای رو کردن هست. اگر نویسنده بودند، حتما می شد انتظار داشت هفته ای یک کتاب مطلب بنویسند و انتشار دهند. خاطره های تلخ و شیرین و سیاه و سفیدی که تا در آن «خانه ی یکی مانده به آخری» نباشی، برایت اتفاق نمی افتند.
ادامه مطلب ...